به بهانه ی تولد بابک خرم دین
کجاست سرخی فریاد های بابک خرم
زمانه حادثه رویید با نشانه ی دیگر
چنین زمانه چه سخت است در زمانه ی دیگر
هزار خنجر کاری به انحنای دلم آه
مخوان ترانه مخوان٬باش تا ترانه ی دیگر
بهانه بود مرا شرکت قیام گذشته
عطش عطش تو بمان گرم تا بهانه ی دیگر
همیشه قلب مرا زخم٬زخم کهنه ی کاری
همیشه دست تو را تیغ فاتحانه ی دیگر
سکوت در دل این آشیانه ممتد و٬ ای وای
کجاست منزل امنی٬کجاست خانه ی دیگر
خروش جوشش دریاچه در کرانه ی من بین
که این ترانه نبوده ست در کرانه ی دیگر
جوانه سبز نبوده ست در گذشته ی این باغ
بمان تو سبزی این باغ تا جوانه ی دیگر
زمان حادثه خوش آمدی سلام به رویت
که شب نشسته به خنجر در آستانه ی دیگر
به جان دوست از این تازیانه باک ندارم
که زخم جان مرا هست تازیانه ی دیگر
کجاست سرخی فریاد های بابک خرم
کجاست کاوه ی آزاده ای زمانه ی دیگر
(خسرو گلسرخی)
آه اگر آزادی سرودی مي‌خواند
کوچک
همچون گلوگاه ِ پرنده‌يي،
هيچ‌کجا ديواری فروريخته بر جای نمي‌ماند.
ساليان ِ بسيار نمي‌بايست
دريافتن را
که هر ويرانه نشاني از غياب ِانساني‌ست
که حضور ِ انسان
آباداني‌ست.
□
همچون زخمي
همه عُمر
خونابه چکنده
همچون زخمي
همه عُمر
به دردی خشک تپنده،
به نعره‌يي
چشم بر جهان گشوده
به نفرتي
از خود شونده، ــ
غياب ِبزرگ چنين بود
سرگذشت ِ ويرانه چنين بود.
□
آه اگر آزادی سرودی مي‌خواند
کوچک
کوچک‌تر حتا
از گلوگاه ِ يکي پرنده!
(احمد شاملو)
شعر قشنگی بود