دیشب داشتم دفتر شعرمو ورق می زدم شعر میشا نظرمو جلب کرد مناسب دیدم با نزدیک
شدن به وقت انتخابات بنویسمش
زمانه ایست که خنده گناه و معصیت است
شکوه تسلیت امروز به زتهنیت است
به ملک جم که جوانان به حجله می رفتند
لحد زفاف جوانان کفن به میمنت است
شکسته بال هزار و خموش نغمه ی عود
خدای را مددی چون زغن در این سمت است
پیاله پر شده از خون وجام لبریز است
که نام ساقی ما در صفوف بی صفت است
بگو به باد صبا ملک جم فنا گردید
چرا که نامه ی کینه بر صمیمیت است
ببین که داغ ندامت به عارض خلق است
که در زبان جماعت کلام تسلیت است
هزار رنج به خود دیده کشورت میشا
رسیده عهد مغول یارب این چه وضعیت است
لـــــولـــــــــــــــــــــی
هر که عاشق شد منت از صد یار می باید کشید* بهر یک گل منت از صد خار می باید کشید *من به مرگم راضی ام نمی آید اجل * بخت بد از از اجل هم ناز می باید کشید
موفق باشی از نیما استفاده کن